کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرار کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرار کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
ذبابة
-
جستوجو در متن
-
transgressed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار کرد، سرپیچی کردن از، تجاوز کردن از، تخلف کردن از، تخطی کردن از
-
eloping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن، فرار کردن با معشوق، فرار کردن، گریختن
-
absconding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار از زندان، فرار کردن، گریختن، رونشان ندادن، روپنهان کردن، پنهان شدن، غایب شدن، در رفتن
-
skulked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئوليت فرار کردن
-
skulking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دادن، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئوليت فرار کردن
-
skulks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکلت، دسته، گروه، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئوليت فرار کردن
-
skulk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکول، دسته، گروه، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئوليت فرار کردن
-
evaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار کرد، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن
-
evading
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار می کند، طفره رفتن، از سر باز کردن، طفره زدن، طفره زدن از، گریز زدن از، تجاهل کردن
-
flied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرواز کرد، پرواز کردن، پریدن، پرواز دادن، افراشتن، پراندن، بهوا فرستادن، زدن، گریختن از، فرار کردن از، در اهتراز بودن
-
palavers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرار از زندان، گفتگوی مفصل، مکالمه، هرزه درایی، وراجی، از راه بدر بردن، پر حرفی کردن، چاخان کردن
-
ذبابة
دیکشنری عربی به فارسی
مگس , حشره پردار , پرواز , پرش , پراندن , پرواز دادن , بهوافرستادن , افراشتن , زدن , گريختن از , فرار کردن از , دراهتراز بودن , پرواز کردن , تيز هوش , چابک وزرنگ
-
flies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مگس ها، پرواز، مگس، پرش، حشره پردار، اونگان، پرواز کردن، پریدن، پرواز دادن، افراشتن، پراندن، بهوا فرستادن، زدن، گریختن از، فرار کردن از، در اهتراز بودن