کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فدا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعط , ضح به , کرس
-
جستوجو در متن
-
sacrifice
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قربانی، فدا، فدیه، قربانی برای شفاعت، قربانی کردن جانبازی، فدا کردن، قربانی دادن، ذبح کردن
-
ضح به
دیکشنری عربی به فارسی
قرباني شدن , فدا کردن , کشته شده , فدايي
-
immolated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط کرد، فدا کردن، قربانی شدن
-
devote
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص، اختصاص دادن، فدا کردن، وقف کردن
-
immolates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین می رود، فدا کردن، قربانی شدن
-
immolate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتادن، فدا کردن، قربانی شدن، کشته شده
-
devoting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دادن، فدا کردن، وقف کردن
-
devotes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص می دهد، اختصاص دادن، فدا کردن، وقف کردن
-
sacrifices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فداکاری، قربانی، فدا، فدیه، قربانی برای شفاعت، قربانی کردن جانبازی، فدا کردن، قربانی دادن، ذبح کردن
-
کرس
دیکشنری عربی به فارسی
اهدا کردن , اختصاص دادن , وقف کردن , پيشکش , فدا کردن
-
ransoms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازدواج، فدیه، خون بها، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن
-
ransom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فدیه، خون بها، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن
-
offer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد، ارائه، عرضه، پیشکش، تقدیم، پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن، پیشکش کردن، عرضه کردن، عرضه داشتن، فدا کردن