کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غل زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غل دادن
دیکشنری فارسی به عربی
لفة
-
جستوجو در متن
-
shackle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زدن، غل، دست بند، پا بند، مانع، قید، پابند زدن
-
shackles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنجیر، غل، دست بند، پا بند، مانع، قید، پابند زدن
-
roll
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، گرد کردن، بدوران انداختن، گشتن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن
-
rolls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، گرد کردن، بدوران انداختن، گشتن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن
-
لفة
دیکشنری عربی به فارسی
طومار , لوله , توپ (پارچه و غيره) , صورت , ثبت , فهرست , پيچيدن , چيز پيچيده , چرخش , گردش , غلتک , نورد , غلتاندن , غلت دادن , غل دادن , غلتک زدن , گردکردن , بدوران انداختن , غلتيدن , غلت خوردن , گشتن , تراندن , تردادن , تلا طم داشتن , شلغم , منداب