کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبادت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبادت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تامل
-
جستوجو در متن
-
worship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبادت، پرستش، ستایش، ستایشگری، سجود، پرستیدن، عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن
-
ministering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خدمتگزار، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، بخش کردن، عبادت کردن، پرستاری کردن
-
ministered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزیر، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، بخش کردن، عبادت کردن، پرستاری کردن
-
slaved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبادت می کند، غلامی کردن، سخت کار کردن
-
worshipping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرستش، پرستیدن، عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن
-
worships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرستش می کند، پرستیدن، عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن
-
worshipped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرستش، پرستیدن، عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن
-
minister
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزیر، وزیر مختار، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، بخش کردن، عبادت کردن، پرستاری کردن
-
ministers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزیران، وزیر، وزیر مختار، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، بخش کردن، عبادت کردن، پرستاری کردن
-
ablates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبادت می کند، بریدن و خارج کردن، از بیخ کندن، قطع کردن
-
عبادة
دیکشنری عربی به فارسی
پرستش , ستايش , عبادت , پرستش کردن
-
تامل
دیکشنری عربی به فارسی
تفکر کردن , درنظر داشتن , انديشيدن , انديشه کردن , قصد کردن , تدبير کردن , سربجيب تفکر فرو بردن , عبادت کردن , سنجيدن , تعمق کردن , سنجش
-
service
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام، نوکری، زاوری، بنگاه، درخت سنجد، وظیفه، یک دست ظروف، اثاثه، تشریفات، کمک، عبادت، نظام وظیفه، یاری، سابقه، سرویس کردن، روبراه ساختن، تعمیر کردن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن، وابسته به خدمت