کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عامل
دیکشنری عربی به فارسی
عامل (عوامل) , حق العمل کار , نماينده , فاعل , سازنده , فاکتور , عامل مشترک , دسته گذار , رسيدگي کننده , مربي , نگاهدارنده , کارگر , عمله , ايجاد کننده , از کار در امده , مزدبگير , استادکار
-
عامل
دیکشنری فارسی به عربی
عنصر , لسان الحال , مشارک , وکيل
-
واژههای مشابه
-
عامل ماهر
دیکشنری عربی به فارسی
شخص اماده بخدمت , نوکر
-
عامل البار
دیکشنری عربی به فارسی
کسي که در بار مشروبات براي مشتريان مي ريزد , متصدي بار
-
عامل البناء
دیکشنری عربی به فارسی
اجرچين , خشت مال
-
عامل الشحن
دیکشنری عربی به فارسی
متصدي ياناظر بارگيري وبار اندازي , بارگيري وباراندازي کردن , کارگر بار انداز
-
عامل (عوامل)
دیکشنری فارسی به عربی
عامل
-
عامل مشترک
دیکشنری فارسی به عربی
عامل , معامل
-
عامل… شد
دیکشنری فارسی به عربی
أدَّي إلي
-
وابسته به عامل یاکارخانه
دیکشنری فارسی به عربی
مضروب
-
وابسته به عامل امین
دیکشنری فارسی به عربی
اميني
-
عامل محافظ حفاظ
دیکشنری فارسی به عربی
صدفة
-
عامل نقل وانتقال امراض
دیکشنری فارسی به عربی
فيروس
-
عامل اصلى (عمده) ثبات
دیکشنری فارسی به عربی
عنصر استقرار رئيسىّ