کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفیلی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طفیلی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر
-
جستوجو در متن
-
sponge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسفنج، انگل، طفیلی، ابر حمام، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یاشدن، با اسفنج پاک کردن یا تر کردن
-
sponges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسفنج ها، اسفنج، انگل، طفیلی، ابر حمام، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یاشدن، با اسفنج پاک کردن یا تر کردن
-
sponged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسفنجی، جذب کردن، انگل شدن، طفیلی کردن یاشدن، با اسفنج پاک کردن یا تر کردن
-
اسفنج
دیکشنری عربی به فارسی
اسفنج , انگل , طفيلي , ابر حمام , با اسفنج پاک کردن يا ترکردن , جذب کردن , انگل شدن , طفيلي کردن ياشدن
-
parasitize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگیزه کردن، انگل شدن بر، طفیلی شدن
-
vagabond
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وگاباند، خانه بدوش، ولگرد، دربدر، خزپوش، طفیلی، بیکاره، ولگردی کردن، بی کاره
-
طائرة ورقية
دیکشنری عربی به فارسی
بادبادک کاغذهوايي () غليوا , غليواج , زغن , ادم درنده خو , طفيلي , دغل باز , ادم متقلب , پرواز کردن , پرواز بلند , سفته بازي کردن
-
drone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیمای بدون سرنشین، زنبور عسل نر، سخن یکنواخت، طفیلی، وزوز، وزوز کردن، یکنواخت سخن گفتن
-
drones
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیماهای بدون سرنشین، زنبور عسل نر، سخن یکنواخت، طفیلی، وزوز، وزوز کردن، یکنواخت سخن گفتن
-
trailed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دنباله دار، دنباله دار بودن، اثر پا باقی گذاردن، بدنبال کشیدن، بدنبال حرکت کردن، طفیلی بودن، دنباله داشتن
-
trails
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسیرهای پیاده روی، دنباله، دنباله دار بودن، اثر پا باقی گذاردن، بدنبال کشیدن، بدنبال حرکت کردن، طفیلی بودن، دنباله داشتن
-
اثر
دیکشنری عربی به فارسی
عواقب بعدي , پس ايند , جاي پا , مهر زدن , نشاندن , گذاردن , زدن , منقوش کردن , اثر , اثار مقدس , عتيقه , يادگار , باستاني , نشان , رد پا , مقدار ناچيز , ترسيم , رسم , ترسيم کردن , ضبطکردن , کشيدن , اثر گذاشتن , دنبال کردن , پي کردن , پي بردن به , بدن...