کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طعام
دیکشنری فارسی به عربی
غذاء
-
واژههای مشابه
-
طعام لذيذ
دیکشنری عربی به فارسی
خوراک خدايان که زندگي جاويد بانها ميداده , ماءده ء بهشتي , شهد , عطر
-
نمک طعام
دیکشنری فارسی به عربی
ملح
-
جستوجو در متن
-
خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده
دیکشنری فارسی به عربی
طعام لذيذ
-
ماءده ء بهشتی
دیکشنری فارسی به عربی
طعام لذيذ
-
sodium chloride
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سدیم کلرید، نمک طعام
-
عطر
دیکشنری فارسی به عربی
رائحة , طعام لذيذ , عطر
-
halite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هالیت، نمک طعام، نمک اصلی کلرورسدیم
-
halites
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هالیت ها، نمک طعام، نمک اصلی کلرورسدیم
-
شهد
دیکشنری فارسی به عربی
دبس , رواسب طينية , سلسبيل , طعام لذيذ , عسل
-
meal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وعده غذایی، غذا، خوراکی، طعام، شام یا نهار، ارد بلغور، طعمه، غذا خوردن، خوراک دادن، خوراندن
-
dishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ظرف ها، ظرف، بشقاب، غذا، ظروف، خوراک، بخشی از غذا، دوری، طعام، در بشقاب ریختن
-
foods
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوراکی ها، غذا، خوراکی، خوراک، طعام، خواربار، خوردنی، اغذیه، توشه، طعمه، خورد، خورش، قوت، اذوقه، خوان