کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرح کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نا تمام ماندن طرح
دیکشنری فارسی به عربی
إخْفاقُ مَشْروعٍ
-
عدم موفقیت طرح
دیکشنری فارسی به عربی
إخْفاقُ مَشْروعٍ
-
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
دیکشنری فارسی به عربی
تعهد
-
طرح از پیش تعیین شده
دیکشنری فارسی به عربی
الخطة المدبرة
-
بی ثمر شدن طرح (پروژه)
دیکشنری فارسی به عربی
إخْفاقُ مَشْروعٍ
-
طرح رقص یا بالت را ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
نظم
-
جستوجو در متن
-
plan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح، برنامه، نقشه، تدبیر، خیال، اندیشه، طرح کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن، نقشه کشیدن، طراحی کردن، ترتیب کارها را معین کردن
-
planned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه ریزی شده، طرح کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن، نقشه کشیدن، طراحی کردن، ترتیب کارها را معین کردن
-
schemed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح ریزی شده، طرح کردن، نقشه طرح کردن، توطئه چیدن
-
sketches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح ها، طرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
-
plans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه ها، طرح، برنامه، نقشه، تدبیر، خیال، اندیشه، طرح کردن، طرح دادن، طرح ریزی کردن، طرح ریختن، نقشه کشیدن، طراحی کردن، ترتیب کارها را معین کردن
-
sketch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
-
schemes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح ها، طرح، برنامه، رویه، نقشه، طرح کلی، ترتیب، تدبیر، تمهید، طرح کردن، نقشه طرح کردن، توطئه چیدن
-
scheme
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح، برنامه، رویه، نقشه، طرح کلی، ترتیب، تدبیر، تمهید، طرح کردن، نقشه طرح کردن، توطئه چیدن
-
proposing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خواستگاری کردن، پیشنهاد کردن، طرح کردن