کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضایع شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضایع شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ماء آسن
-
واژههای مشابه
-
ضایع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اساءة , الغاء , غنائم , قتل , ماء آسن
-
جستوجو در متن
-
rots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرخها، فاسد شدن، ضایع شدن، پوسیدن، فاسد کردن
-
rot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسیدگی، فاسد شدن، ضایع شدن، پوسیدن، فاسد کردن
-
decaying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو ریختن، فاسد شدن، خراب شدن، محو شدن، تباه شدن، پوسیدن، ضایع کردن، تنزل کردن، منحط شدن
-
decay
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرو ریختن، پوسیدگی، زوال، فساد، تنزل، تباهی، خرابی، فاسد شدن، خراب شدن، محو شدن، تباه شدن، پوسیدن، ضایع کردن، تنزل کردن، منحط شدن
-
addles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افزودن، ضایع شدن، ضایع کردن، فاسد کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن
-
addled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اضافه شده، ضایع شدن، ضایع کردن، فاسد کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن
-
addle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افزودن، ضایع شدن، ضایع کردن، فاسد کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن، ضایع، فاسد، چرکی، گندیده
-
ماء آسن
دیکشنری عربی به فارسی
چرکي , باطلا ق , کثافت , سختي , گرفتاري , ادم بي کله , گنديده , فاسد , ضايع کردن , فاسد کردن , ضايع شدن , فاسد شدن , رسيدن , عمل امدن , گيج کردن , خرف کردن
-
غنائم
دیکشنری عربی به فارسی
غنيمت , يغما , تاراج , سودباداورده , فساد , تباهي , از بين بردن , غارت کردن , ضايع کردن , فاسد کردن , فاسد شدن , پوسيده شدن , لوس کردن , رودادن
-
spoils
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری، غنیمت، تاراج، فساد، یغما، تباهی، سودباداورده، از بین بردن، خراب کردن، ضایع کردن، پوسیده شدن، فاسد شدن، ناگوار کردن، فاسد کردن، لوس کردن، رو دادن، خسارت وارد کردن
-
wastes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضایعات، اتلاف، هرز دادن، ضایع کردن، حرام کردن، مصرف کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، از بین رفتن، سیاه کردن، ضعیف شدن، بی نیرو و قوت کردن