کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاقول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاقول
دیکشنری فارسی به عربی
توجيه
-
جستوجو در متن
-
plumb bob
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلوله شاقول، وزنه سربی
-
plummet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتادن، شاقول، گلوله سربی، وزنه شاقول، ژرف پیما، نازل شدن، سرنگون وارافتادن
-
plumb line
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط لوله، شاقول، خط عمودی
-
guideline
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستورالعمل، راهنما، راهبرد، رهنمون، شاقول
-
plumbs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غارها، ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی، عمود بودن، با شاقول ازمودن، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن، عمودیقرار دادن، شاقولی افتادن، با سرب مهر و موم کردن
-
plumb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ولنتاین، ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی، عمود بودن، با شاقول ازمودن، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن، عمودیقرار دادن، شاقولی افتادن، با سرب مهر و موم کردن، بطور عمودی، عمودا، عینا، عمودی، درست
-
plumbed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوله کشی، با شاقول ازمودن، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن، عمودیقرار دادن، شاقولی افتادن، با سرب مهر و موم کردن
-
توجيه
دیکشنری عربی به فارسی
دستور دهنده , متضمن دستور , امريه , راهنمايي , هدايت , راهنما , رهبري , رهنمود , راهبرد , رهنمون , شاقول , گرايش , جهت , جهتيابي , مسيرگزيني , مسيريابي
-
bobs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باباها، شاقول، ضربت، فریب، مسخره، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یاتصنیف، یک شیلینگ، اونگان، فریب دادن، ضربت زدن
-
lead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبری، سرب، هدایت، تقدم، سبقت، مدرک، شاقول گلوله، سر پوش، پیش افت، راه آب، راهنمایی، رهبری کردن، سوق دادن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بردن، بران داشتن، راهنمایی کردن، سرب دار، رنگ سربی
-
leads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منجر می شود، سرب، هدایت، رهبری، تقدم، سبقت، مدرک، شاقول گلوله، سر پوش، پیش افت، راه آب، راهنمایی، رهبری کردن، سوق دادن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بردن، بران داشتن، راهنمایی کردن
-
bob
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باب، شاقول، ضربت، فریب، مسخره، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یاتصنیف، یک شیلینگ، اونگان، فریب دادن، ضربت زدن