کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیخونَک ، پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سیخونک
دیکشنری فارسی به عربی
نتوء , وخز , وکزة
-
با سیخونک بحرکت واداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
وخز
-
جستوجو در متن
-
stabbed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاقو - فروبردن - سیخونک زدن، خنجر زدن، زخم زدن، سوراخ کردن، فرو بردن، سیخونک زدن، سیخ زدن
-
pricked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زخمی شده، با سیخونک بحرکت واداشتن، سیخونک زدن، خلیدن، تحریک کردن، ازردن، سیخ زدن، خلیدگی، با چیز نوکتیز فرو کردن
-
pricks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قیمت ها، نقطه، سیخونک، زخم بقدر سرسوزن، جزء کوچک چیزی، هدف، نقطه نت موسیقی، چیز خراش دهنده، خار، شق، میخ کوچک، الت ذکور، با سیخونک بحرکت واداشتن، سیخونک زدن، خلیدن، تحریک کردن، ازردن، سیخ زدن، خلیدگی، با چیز نوکتیز فرو کردن
-
prodded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریبنده، بر انگیختن، سیخ زدن، سیخونک زدن، سک زدن
-
prodding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معشوقه، بر انگیختن، سیخ زدن، سیخونک زدن، سک زدن
-
poker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوکر، بازی پوکر، سیخ، سیخ بخاری، سیخونک، سیخ زن
-
pokers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوکر، بازی پوکر، سیخ، سیخ بخاری، سیخونک، سیخ زن
-
prod
دیکشنری انگلیسی به فارسی
prod، سیخ، سیخک، ترغیب، سیخك، بر انگیختن، سیخ زدن، سیخونک زدن، سک زدن
-
وخز
دیکشنری عربی به فارسی
خراش سوزن , نقطه , زخم بقدر سرسوزن , جزء کوچک چيزي , هدف , منظور , نقطه نت موسيقي , چيزخراش دهنده(مثل نوک سوزن) , خار , تيغ , نيش , سيخونک , الت ذکور , راست , شق , خليدن , باچيز نوک تيز فروکردن , خراش دادن , با سيخونک بحرکت واداشتن , تحريک کردن , ازر...
-
stab
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خم شدن، زخم چاقو، سخمه، ضرب، ضربت با چیز نوک تیز، خنجر زدن، زخم زدن، سوراخ کردن، فرو بردن، سیخونک زدن، سیخ زدن
-
jag
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم، دندانه، کنگره، نوک، برامدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، دندانه دار کردن، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن
-
jags
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطعات، دندانه، کنگره، نوک، برامدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، دندانه دار کردن، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن