کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوراخ سوراخ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوراخ سوراخ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لغز
-
جستوجو در متن
-
loophole
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسست، راه گریز، روزنه، مفر، مزغل، سوراخ سنگر، سوراخ دیدبانی، سوراخ جا، سوراخ دیدهبانی ایجاد کردن، مزغل ساختن
-
perforations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ کردن، سوراخ، ایجاد سوراخ، لبه کنگرهیی مثل تمبرپست، عمل سوراخ کردن، سفت
-
perforation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ کردن، سوراخ، ایجاد سوراخ، لبه کنگرهیی مثل تمبرپست، عمل سوراخ کردن، سفت
-
punctured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ شده، سوراخ کردن، پنچر شدن، خلیدگی
-
punctures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ ها، سوراخ، پنچر، خلش، سوراخ کردن، پنچر شدن، خلیدگی
-
gimlet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرند، گردبر، درفش، مته، سوراخ کننده، سوراخ کردن، متهکردن
-
gimlets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلبرگ، گردبر، درفش، مته، سوراخ کننده، سوراخ کردن، متهکردن
-
اثقب
دیکشنری عربی به فارسی
خليدن , سپوختن , سوراخ کردن (بانيزه وچيز نوک تيزي) , سفتن , فروکردن (نوک خنجر وغيره) , شکافتن , رسوخ کردن , سوراخ , پنچر , سوراخ کردن , پنچر شدن
-
منفذ
دیکشنری عربی به فارسی
مجري , مامور اجرا , وصي , قيم , مزغل ساختن , سوراخ ديده باني ايجاد کردن , مزغل , سوراخ سنگر , سوراخ ديدباني , راه گريز , مفر , روزنه
-
holes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ ها، سوراخ، حفره، گودال، چال، روزنه، منفذ، رخنه، خندق، غار، فرج، گودی، سفت، نقب، فرجه، غول، لانه خرگوش و امثال ان، روزنه کندن، در لانه کردن، سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
-
اطرح
دیکشنری عربی به فارسی
سنجاق کراوات , برش , سيخ , شکل سيخ , بشکل مته , سوراخ کن , سوراخ کردن , نوشابه دراوردن (از چليک) , براي نخستين بار بازکردن , بازکردن يامطرح نمودن , بسيخ کشيدن , تخلف کردن از , کاستن , تفريق کردن
-
meshes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مش، شبکه، سوراخ، بافته، سوراخ تور پشه بند، چشمه، بدام انداختن، گیر انداختن، شبکه ساختن، تور ساختن، درهم گیرافتادن، تور مانند یا مشبک کردن
-
mesh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مش، شبکه، سوراخ، بافته، سوراخ تور پشه بند، چشمه، بدام انداختن، گیر انداختن، شبکه ساختن، تور ساختن، درهم گیرافتادن، تور مانند یا مشبک کردن