کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعی و کار و پشتکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سعی بلیغ
دیکشنری فارسی به عربی
مسعي , نزاع
-
سعی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسمع , محاولة ، اِجتهادٌ
-
جستوجو در متن
-
land-office business
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسب و کار دفتر زمینی، کار وسیع و بسیط و سریع، کار پر سود یا پر موفقیت
-
chores
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارها، کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کار سخت و طاقت فرسا
-
chore
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کار سخت و طاقت فرسا
-
business
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسب و کار، تجارت، حرفه، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، داد و ستد، سوداگری
-
businesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسب و کار، تجارت، حرفه، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، داد و ستد، سوداگری
-
working
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کارگر، طرز کار، کار کننده، مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
-
businesslike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسب و کار، دارای صورت کار عملی، منظم
-
affair
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امور، امر، کار، عشقبازی، کار و بار، مطلب
-
businesswoman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسب و کار
-
working out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، حل کردن، از کار دراوردن، تعبیه کردن، تدبیر کردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن
-
work out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، حل کردن، از کار دراوردن، تعبیه کردن، تدبیر کردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن
-
smitheries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
smitheries، اهنگری، کار و هنر و حرفه فلزکاری