کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
dwells
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن است، ساکن بودن، اقامت گزیدن، ساکن شدن، سکنی کردن
-
dwell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن، ساکن بودن، اقامت گزیدن، ساکن شدن، سکنی کردن
-
dwelt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن، ساکن بودن، اقامت گزیدن، ساکن شدن، سکنی کردن
-
denizen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن، ساکن، ساکن کردن
-
denizens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجران، ساکن، ساکن کردن
-
resided
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن، ساکن شدن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن، ساکن بودن
-
resides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن است، ساکن شدن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن، ساکن بودن
-
reside
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقامت داشتن، ساکن شدن، سکونت کردن، مستقر بودن، مسکن داشتن، مقیم شدن، ساکن بودن
-
inhabitativeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن بودن
-
dwelled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن
-
inhabitate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن
-
nonzonal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ساکن
-
nonhabitable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ساکن
-
uninhabited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ساکن
-
nonresident
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر ساکن