کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سامان
دیکشنری فارسی به عربی
اثاث , راحة , طلب
-
جستوجو در متن
-
saman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سامان
-
sampan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سامان، قایق سقف حصیری و بادبانی
-
capability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توانایی، قابلیت، صلاحیت، لیاقت، استعداد پیشرفت، سامان
-
اثاث
دیکشنری عربی به فارسی
اثاثه , اثاث خانه , سامان , اسباب , وسايل , مبل
-
welfare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفاه، سعادت، خیر، شادکامی، سامان، اسایش
-
welfares
دیکشنری انگلیسی به فارسی
welfares، رفاه، سعادت، خیر، شادکامی، سامان، اسایش
-
calmness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش، ارامش، ملایمت، متانت، تمکین، سامان، روح، خون سردی
-
calmnesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش، ارامش، ملایمت، متانت، تمکین، سامان، روح، خون سردی
-
reintegrating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادغام مجدد، سر و سامان دادن، مجددا برقرار کردن، دوباره جمع اوری و متحد کردن
-
reintegrates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوباره ادغام می شود، سر و سامان دادن، مجددا برقرار کردن، دوباره جمع اوری و متحد کردن
-
reintegrate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوباره ادغام شود، سر و سامان دادن، مجددا برقرار کردن، دوباره جمع اوری و متحد کردن
-
targets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهداف، هدف، آماج، نشانگاه، نشان، تیر نشانه، شبح، سامان، هدف گیری کردن
-
wit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بذله گویی، هوش، لطافت طبع، قوه تعقل، دانستن، سامان، اموختن