کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
salar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سالار
-
Salmo salar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سالم سالار
-
headmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، رئيس، پیشوا، سالار، سر عمله
-
headman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، رئيس، پیشوا، سالار، سر عمله
-
bureaucrat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکرات، مامور اداری، مامور دولتی، دیوان سالار
-
bureaucrats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکرات ها، مامور اداری، مامور دولتی، دیوان سالار
-
chieftain
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبر، سالار، سر دسته، رئيس قبیله، خیلتاش
-
aged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سن، مسن، سالخورده، پیر، معمر، سالار
-
chieftains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رهبران، سالار، سر دسته، رئيس قبیله، خیلتاش
-
sheikhs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیخ، رئيس، مرشد، رئيس قبیله، رئيس خانواده، سالار
-
Goodman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مردخوب، بزرگ خانواده، سالار، خرده مالک، مهمانخانه دار
-
sheiks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیکس، شیخ، رئيس، رئيس قبیله، رئيس خانواده، سالار
-
warlord
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگ سالار، افسر عالی رتبه ارتش، فرمانده ارتشی، خیلتاش
-
sheikh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیخ، رئيس، مرشد، رئيس قبیله، رئيس خانواده، سالار
-
don
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خدایا، آقا، لرد یا نجیب زاده، سالار، رئیس یا استاد یا عضو دانشکده، پوشیدن، برتن کردن