کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَیّار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دیار
دیکشنری فارسی به عربی
ارض , بلاد
-
مختص یک دیار
دیکشنری فارسی به عربی
مرض مستوطن
-
جستوجو در متن
-
diacranterian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیار گراند
-
بلاد
دیکشنری عربی به فارسی
کشور , ديار , بيرون شهر , دهات , ييلا ق ، ييلاق
-
endemic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندمیک، بیماری همه گیربومی، بومی، مختص یک دیار
-
مرض مستوطن
دیکشنری عربی به فارسی
مختص يک ديار , بومي , بيماري همه گيربومي , مخصوص اب و هواي يک شهر يا يک کشور
-
lands
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین ها، زمین، سرزمین، خشکی، خاک، دیار، بر، پیاده شدن، به خشکی امدن، رسیدن، بزمین نشستن، فرود امدن
-
region
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منطقه، ناحیه، بخش، سرزمین، قلمرو، دیار، بوم، سامان، فضا، محوطه بسیار وسیع و بی انتها، طرف
-
countries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشورها، کشور، مملکت، سرزمین، دیار، ییلاق، مرز و بوم، دهات، خاک، بیرون شهر، سامان
-
land
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین، سرزمین، خشکی، خاک، دیار، بر، پیاده شدن، به خشکی امدن، رسیدن، بزمین نشستن، فرود امدن
-
regions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناطق، منطقه، ناحیه، بخش، سرزمین، قلمرو، دیار، بوم، سامان، فضا، محوطه بسیار وسیع و بی انتها، طرف
-
country
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشور، مملکت، سرزمین، دیار، ییلاق، مرز و بوم، دهات، خاک، بیرون شهر، سامان، روستایی
-
ارض
دیکشنری عربی به فارسی
خاک , زمين , سطح زمين , کره زمين , دنياي فاني , سکنه زمين , با خاک پوشاندن , ميدان , زمينه , کف دريا , اساس , پايه , بنا کردن , برپا کردن , بگل نشاندن , اصول نخستين را ياد دادن(به) , فرودامدن , بزمين نشستن , اساسي , زمان ماضي فعلدنءرگ , خشکي , سرزمين...