کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهنه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دهنه لوله
دیکشنری فارسی به عربی
منقار
-
جستوجو در متن
-
mouthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouthing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حواس پرتی، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
mouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان، دهانه، مدخل، بیان، غنچه، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
harness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهار کردن، دهنه، افسار، تارکش، اشیاء، زین و برگ کردن، تحت کنترل دراوردن، تهیه کردن، افسار زدن، مطیع کردن
-
harnesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهار، دهنه، افسار، تارکش، اشیاء، زین و برگ کردن، مهار کردن، تحت کنترل دراوردن، تهیه کردن، افسار زدن، مطیع کردن
-
mouths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دهان، دهانه، مدخل، بیان، غنچه، گفتن، دهنه زدن، در دهان گذاشتن، فرمودن، ادا و اصول در اوردن
-
lugs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشکال، پس زدن دهنه اسب، گوشک، گوش پوش، اویزه، دیرک، تیر، ادم کله خر، کودن، قالب زدن، هر عضو جلو امده چیزی، کشیدن و بردن، بزور کشیدن، گنجانیدن
-
لجام
دیکشنری عربی به فارسی
افسار , عنان , قيد , دهه کردن , جلوگيري کردن از , رام کردن , کنترل کردن , دهنه , تارکش , اشياء , تهيه کردن , افسار زدن , زين وبرگ کردن , مهارکردن , مطيع کردن , تحت کنترل دراوردن
-
عروة
دیکشنری عربی به فارسی
سوراخ دکمه , مادگي , مزاحم شدن , گوشک , گوش پوش , اويزه , دسته ياهرچيزي که بوسيله ان چيزي را حمل يا بياويزند , هر عضو جلو امده چيزي , ديرک , تير , ادم کله خر , کودن , عذاب دادن , بزورکشيدن , کشيدن وبردن , قالب زدن (بزو) , گنجانيدن , پس زدن دهنه اسب ,...
-
jets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جت ها، جت، فواره، فوران، دهانه، پرتاب، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهنه، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، بیرون ریختن، پراندن، فواره زدن
-
فم
دیکشنری عربی به فارسی
تکه , تخته , تخته کف , کلوخه , مقدار بزرگ و زياد , يک دهن غذا , دهان , ملوان , دهانه , مصب , مدخل , بيان , صحبت , گفتن , دهنه زدن () , در دهان گذاشتن() , ادا و اصول در اوردن , لقمه , دهن پر , مقدار
-
jet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جت، فواره، فوران، دهانه، پرتاب، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع، دهنه، مانند فواره جاری کردن، بخارج پرتاب کردن، بیرون ریختن، پراندن، فواره زدن، مرمری
-
طائرة
دیکشنری عربی به فارسی
هواپيما , طياره , جت , کهرباي سياه , سنگ موسي , مهر سياه , مرمري , فوران , فواره , پرش اب , جريان سريع , دهنه , مانند فواره جاري کردن , بخارج پرتاب کردن , بيرون ريختن (با فشار) , پرتاب , پراندن , فواره زدن , دهانه , رنده کردن , با رنده صاف کردن , صاف...