کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دم به دم کسی دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
caudate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کله پاچه، دمی، دم وار، وابسته به دم، واقع در نزدیکی دم
-
ازفر
دیکشنری عربی به فارسی
بيرون دادن , زفيرکردن , دم براوردن
-
خون کسی را بجوش اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
دم
-
exhale
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استراحت کنید، بیرون دادن، دم براوردن، زفیر کردن
-
exhaled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استشمام، بیرون دادن، دم براوردن، زفیر کردن
-
exhaling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیجان زده، بیرون دادن، دم براوردن، زفیر کردن
-
muffled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه شو، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
-
muffling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه کن، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
-
expiring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایان دادن به، منقضی شدن، سپری شدن، مردن، بانتها رسیدن، بپایان رسیدن، دم براوردن، تمام شدن، سرامدن
-
caudal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کادو، وابسته به دم
-
train
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطار - تعلیم دادن، قطار، سلسله، رشته، دنباله، تله، دم، ازار، متلزمین، نظم، ترتیب، سلسله وقایع توالی، فریب اغفال، ورزش کردن، تعلیم دادن، مشق کردن، تربیت کردن، پروردن، ورزیدن، فرهیختن، نشانه رفتن
-
muffle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدا خفه کن، چیزی که صدا را از بین ببرد، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
-
muffles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدا خفه کن، چیزی که صدا را از بین ببرد، چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
-
whoa
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چه کسی، ایست، امر به توقف دادن
-
غط
دیکشنری عربی به فارسی
با قشر و پوست پوشاندن , داراي پوشش سخت کردن , قشر تشکيل دادن , چيزي که صدا را از بين ببرد , صدا خفه کن , پيچيدن , دم دهان کسي را گرفتن , چشم بستن , خاموش کردن , ساکت کردن