کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دل دل زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
vacillate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دامن زدن، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
-
chats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چت، گپ، سخن دوستانه، درد دل، گپ زدن، دوستانه حرف زدن، پر حرفی کردن
-
dupe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیوانه، ساده دل، ساده لوح، ادم گول خور، گول زدن
-
spunk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گول زدن، اتش زنه، دلیری، دل، جرات، چوب
-
dupes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوپا، ساده دل، ساده لوح، ادم گول خور، گول زدن
-
fell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط، انداختن، قطع کردن، بریدن و انداختن، بزمین زدن، بیدادگر، سنگ دل
-
مجرف
دیکشنری عربی به فارسی
بيل , بيلچه , خال پيک , خال دل سياه , بيل زدن , با بيل کندن , بابيل برگرداندن
-
spade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاله، بیل، بیلچه، خال دل سیاه، خال پیک، بیل زدن، با بیل برگرداندن، با بیل کندن
-
spades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیک ها، بیل، بیلچه، خال دل سیاه، خال پیک، بیل زدن، با بیل برگرداندن، با بیل کندن
-
adventuring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماجراجویی، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن
-
adventured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماجراجویی، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن
-
adventure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماجرا، حادثه، مخاطره، سرگذشت، تجارت مخاطره امیز، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن
-
gulls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگر، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، گول، ساده دل، یاعو، یاغو، ساده لوح، ادم سادهلوح و زود باور، گول زدن، حفر کردن، حریصانه خوردن، مغبون کردن، گود کردن
-
gull
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خندید، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، گول، ساده دل، یاعو، یاغو، ساده لوح، ادم سادهلوح و زود باور، گول زدن، حفر کردن، حریصانه خوردن، مغبون کردن، گود کردن
-
مغامرة
دیکشنری عربی به فارسی
سرگذشت , حادثه , ماجرا , مخاطره , ماجراجويي , تجارت مخاطره اميز , در معرض مخاطره گذاشتن , دستخوش حوادث کردن , با تهور مبادرت کردن , دل بدريا زدن , خود را بمخاطره انداختن , جرات , جسارت , معامله قماري , اقدام بکار مخاطره اميز , مبادرت , ريسک , اقدام ي...