کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دخول تدریجی
دیکشنری فارسی به عربی
تلميح
-
اجازه دخول
دیکشنری فارسی به عربی
وصول
-
وسیله دخول
دیکشنری فارسی به عربی
جواز السفر
-
راه دخول
دیکشنری فارسی به عربی
فتحة
-
دخول غیر مستقیم
دیکشنری فارسی به عربی
تلميح
-
دروازه ء دخول
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
مانع دخول (اب)
دیکشنری فارسی به عربی
غير نفاذ
-
دخول سرزده و بدون اجازه
دیکشنری فارسی به عربی
تدخل
-
لوله دخول وخروج هوا در زیر دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
قص
-
مانع دخول هوا یا اب یا چیز دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
شدة
-
جستوجو در متن
-
entangles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخول، گیر انداختن، پیچیده کردن، اشفته کردن، گرفتار کردن
-
تلميح
دیکشنری عربی به فارسی
گريز , اشاره , کنايه , اغفال , ايما , تذکر , چيز خيلي جزءي , اشاره کردن , تاب , پيچ , موج , رخنه يابي , خود جاکني , نفوذ , دخول تدريجي , دخول غير مستقيم
-
مدخل
دیکشنری عربی به فارسی
درون رفت , وروديه , اجازه ورود , حق ورود , دروازه ء دخول , ورود , مدخل , بار , درب مدخل , اغاز() مدهوش کردن , دربيهوشي ياغش انداختن , ازخودبيخودکردن , زيادشيفته کردن , کريدور , تالا ر ورودي
-
accession
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیوستن، ورود، جلوس، تابع وصول، نزدیکی، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمايات، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شییء اضافه یا الحاق شده، تابع وصول کردن، بترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن