کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخالت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دخالت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدخل
-
واژههای مشابه
-
دخالت خودسرانه
دیکشنری فارسی به عربی
التدخل الإعتباطي
-
دخالت آشکار
دیکشنری فارسی به عربی
التدخل السافر
-
جستوجو در متن
-
meddle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخالت، فضولی کردن، در وسط قرار دادن، دخالت بیجا کردن، مداخله کردن، امیختن، ور رفتن
-
interfering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دخالت، دخالت کردن، پا بمیان گذاردن، مداخله کردن، پا میان گذاردن، فضولی کردن، پا گذاشتن
-
admixing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلوط کردن، امیختن، بهم پیوستن، مخلوط شدن، امیزش کردن، دخالت کردن
-
participates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرکت می کند، شرکت کردن، مشارکت کردن، شریک شدن، سهیم شدن، دخالت کردن، اشتراک داشتن
-
intromitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intromitting، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
intromits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intromits، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
intromitted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحصاری، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
intromit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
intromit، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن
-
admix
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادغام کردن، امیختن، مخلوط کردن، بهم پیوستن، مخلوط شدن، امیزش کردن، دخالت کردن
-
admixes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
admixes، امیختن، مخلوط کردن، بهم پیوستن، مخلوط شدن، امیزش کردن، دخالت کردن