کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خویش کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خویش و قوم مونث
دیکشنری فارسی به عربی
ابنة الاخت
-
قوم و خویش سببی
دیکشنری فارسی به عربی
صلة
-
جستوجو در متن
-
workmanship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارکرد، طرز کار، کار، ساخت، مهارت، استادی
-
working
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کارگر، طرز کار، کار کننده، مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
-
labor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیروی کار، کار، کارگر، حزب کارگر، زحمت، درد زایمان، کوشش، رنج، سعی، زحمت کشیدن، تقلا کردن، کوشش کردن
-
workday
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روز کاری، روز کار، ساعت کار روزانه، ایام کار اداری، ساعات کار اداری
-
work day
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روز کاری، روز کار، ساعت کار روزانه، ایام کار اداری، ساعات کار اداری
-
work stoppage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توقف کار، وقفه در کار، تعطیل در کار
-
يوم العمل
دیکشنری عربی به فارسی
روز هفته , روز کار , ايام کار اداري , ساعات کار اداري
-
avocation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جذب، سرگرمی، کار فرعی، مشغولیت، کار جزیی، حرفه، کار، کسب
-
هواية
دیکشنری عربی به فارسی
کار فرعي , کار جزيي , مشغوليت , سرگرمي , کار , حرفه , کسب , اسب کوچک اندام , مشغوليات , کار ذوقي , کاري که کسي بدان عشق وعلا قه دارد
-
labouring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار کردن، کار، کارگری، رنجبر
-
piecework
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کار قطعه، کار از روی مقاطعه
-
hardworking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخت کار، زحمت کش، پر کار