کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خویش نشناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خویش و قوم مونث
دیکشنری فارسی به عربی
ابنة الاخت
-
قوم و خویش سببی
دیکشنری فارسی به عربی
صلة
-
جستوجو در متن
-
undutiful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناخوشایند، وظیفه نشناس
-
ingrateful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدر نشناس
-
خدا نشناس
دیکشنری فارسی به عربی
اثيم , فاجر
-
وظیفه نشناس
دیکشنری فارسی به عربی
غير مسوول
-
irresponsible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی مسئولیت، نامعتبر، وظیفه نشناس، غير مسئول، عاري از حس مسئوليت
-
ungodlier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحم، بی دین، خدا نشناس، سنگ دل، لامذهب
-
impious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی شرمانه، کافر، بی دین، بد کیش، ناپرهیزکار، خدا نشناس، نا پرهیزگار
-
اثيم
دیکشنری عربی به فارسی
ناپرهيزکار , بي دين , خدا نشناس , کافر , بد کيش
-
فاجر
دیکشنری عربی به فارسی
بي وجدان , پست , خدا نشناس , بي دين , رافضي , بدعت گذار , خبيث
-
غير مسوول
دیکشنری عربی به فارسی
وظيفه نشناس , غير مسلول , نامعتبر , عاري از حس مسلوليت
-
ungodliest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحم ترین، بی دین، خدا نشناس، سنگ دل، لامذهب
-
miscreants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباهات، بدعت گذار، پست، خبیی، خدا نشناس، خونی