کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خلبانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طيار
-
خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن را سرنگون کرده باشد
دیکشنری فارسی به عربی
آس
-
جستوجو در متن
-
pilotage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلبان، خلبانی، راهنمایی کشتی
-
pilotages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلبانان، خلبانی، راهنمایی کشتی
-
آس
دیکشنری عربی به فارسی
تک خال , اس , ذره , نقطه , در شرف , ستاره يا قهرمان تيمهاي بازي , رتبه اول , خلباني که حداقل پنج هواپيماي دشمن را سرنگون کرده باشد
-
pilots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلبانان، خلبان، پیلوت، خلبان هواپیما، رهبر، لیدر، راننده کشتی، چراغ راهنما، اسباب تنظیم و میزان کردن چیزی، راندن، رهبری کردن، خلبانی کردن
-
طيار
دیکشنری عربی به فارسی
هوانورد , خلبان , جريان , رايج , جاري , رهبر , ليدر , خلبان هواپيما , راننده کشتي , اسباب تنظيم وميزان کردن چيزي , پيلوت , چراغ راهنما , رهبري کردن , خلباني کردن , راندن , ازمايشي
-
pilot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلبان، پیلوت، خلبان هواپیما، رهبر، لیدر، راننده کشتی، چراغ راهنما، اسباب تنظیم و میزان کردن چیزی، راندن، رهبری کردن، خلبانی کردن، ازمایشی