کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خس به دهن گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
corked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته شدن، چوب پنبه گذاشتن، بستن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن
-
فلينة
دیکشنری عربی به فارسی
چوب پنبه , بافت چوب پنبه درخت بلوط , چوب پنبه اي , چوب پنبه گذاشتن () , بستن , راه چيزي () گرفتن , در دهن کسي را گذاشتن
-
corks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرک ها، چوب پنبه، چوب پنبهای، بافت چوب پنبه درخت بلوط، چوب پنبه گذاشتن، بستن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن
-
cork
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب پنبه، چوب پنبهای، بافت چوب پنبه درخت بلوط، چوب پنبه گذاشتن، بستن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن
-
vocal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آواز، صدا، صوتی، دهن دریده، خواندنی، اوازی، مربوط به حرف باصدا
-
صوتي
دیکشنری عربی به فارسی
اوايي , مصوت , صدا دار , مربوط به ترکيب اصوات , صدا , صوتي , خواندني , اوازي , ويژه خواندن , دهن دريده
-
wrying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیغ کشیدن، به اطراف چرخاندن، خم کردن، پیچ خوردن، دهن کجی کردن، چرخیدن، اریب شدن
-
wried
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ شده، به اطراف چرخاندن، خم کردن، پیچ خوردن، دهن کجی کردن، چرخیدن، اریب شدن
-
wries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیگر، به اطراف چرخاندن، خم کردن، پیچ خوردن، دهن کجی کردن، چرخیدن، اریب شدن
-
علي و شك استلام السّلطة
دیکشنری عربی به فارسی
در شرف به دست گرفتن قدرت , در آستانه به دست گرفتن سلطه
-
acclimatize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستن، خو گرفتن، خو دادن، به آب و هوای جدید خو گرفتن
-
ابتِزار
دیکشنری عربی به فارسی
اختلاس کردن , تاراج کردن , به تاراج بردن , دستبرد زدن , غارت کردن , به يغما بردن , سوء استفاده کردن , اخّاذي کردن , بزور گرفتن , به چنگ آوردن , با ارعاب گرفتن , اجحاف کردن , باج گرفتن
-
grip
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرفتن، گریپ، چنگ، نهر کوچک، چنگ زنی، نزله وبایی نای، ادراک و دریافت، انفلوانزا، نهر کندن، چسبیدن به، محکم گرفتن، نیروی گرفتن
-
تاقلم
دیکشنری عربی به فارسی
به اب و هواي جديد خو گرفتن , مانوس شدن , خو دادن يا خو گرفتن(انسان) , خو گرفتن(جانور و گياه به اب و هواي جديد)
-
acclimatizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیری، خو گرفتن، خو دادن، به آب و هوای جدید خو گرفتن