کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدو
دیکشنری فارسی به عربی
بصاق
-
جستوجو در متن
-
salivary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزاق، بزاقی، خدو اور
-
saliva
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزاق، اب دهان، خدو، خوی
-
salivated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزاق، بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو اوردن
-
salivates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزاق، بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو اوردن
-
salivating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزاق، بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو اوردن
-
insalivate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسداد، با خدو اغشتن، با بزاق امیختن، اب دهان زدن به
-
بصاق
دیکشنری عربی به فارسی
سيخ کباب , شمشير , دشنه , بسيخ کشيدن , سوراخ کردن , تف انداختن , اب دهان پرتاب کردن , تف , اب دهان , خدو , بزاق , بيرون پراندن
-
spit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تف انداختن، تف، سیخ، بزاق، شمشیر، میله، رطوبت، سیخ کباب، دشنه، اب دهان، خدو، اب دهان پرتاب کردن، به سیخ کشیدن، بسیخ کشیدن، بیرون پراندن