کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمت کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اماده خدمت
دیکشنری فارسی به عربی
التزام
-
خدمت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة , وزير
-
خدمت انجام دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة
-
جستوجو در متن
-
offices
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفاتر، دفتر، اداره، کار، مقام، دفتر کار، محل کار، منصب، خدمت، وظیفه، شغل، احراز مقام، مسئوليت، اشتغال
-
واجب
دیکشنری عربی به فارسی
گماشت , وظيفه , تکليف , فرض , کار , خدمت , ماموريت , عوارض گمرکي , عوارض
-
duty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وظیفه، خدمت، تکلیف، کار، عهده، ماموریت، عوارض گمرکی، گماشت، فرض
-
duties
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وظایف، وظیفه، خدمت، تکلیف، کار، عهده، ماموریت، عوارض گمرکی، گماشت، فرض
-
service
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام، نوکری، زاوری، بنگاه، درخت سنجد، وظیفه، یک دست ظروف، اثاثه، تشریفات، کمک، عبادت، نظام وظیفه، یاری، سابقه، سرویس کردن، روبراه ساختن، تعمیر کردن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن، وابسته به خدمت