کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حُدُودُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حدود
دیکشنری عربی به فارسی
سرحد , حاشيه , لبه , کناره , مرز , خط مرزي , لبه گذاشتن (به) , سجاف کردن , حاشيه گذاشتن , مجاور بودن , حد , محدوده , محدود کردن , منحصر کردن , محبوس کردن , خط فاصل , مرزي , صف جلو لشکر
-
حدود
دیکشنری فارسی به عربی
حافة , حد , سلسلة , محيط , مدي
-
بلا حدود
دیکشنری عربی به فارسی
بي اندازه , پيمايش ناپذير , بيکران , بي قياس , بي حد وحصر
-
در حدود
دیکشنری فارسی به عربی
حول , ضمن
-
حدود فعالیت
دیکشنری فارسی به عربی
مجال
-
دران حدود
دیکشنری فارسی به عربی
ما يقرب من ذلک
-
خارج از حدود
دیکشنری فارسی به عربی
خارج
-
تعیین حدود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
کثر
-
پیمانه ای در حدود بیک لیتر
دیکشنری فارسی به عربی
کوارة
-
جریب فرنگی (برابر با 06534 پای مربع و یا در حدود 7404 متر مربع) برای سنجش زمین
دیکشنری فارسی به عربی
هکتار
-
جستوجو در متن
-
bacchanalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bacchanalize
-
sanction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات، تصویب، فرمان، جواز، ضمانت اجرایی قانون، فتوای کلیسایی، تایید رسمی، دارای مجوز قانونی دانستن، ضمانت اجرایی معین کردن
-
solidness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
solidness
-
burnability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوختگی