کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حذف شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حذف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احذف , حرر
-
حذف شده
دیکشنری فارسی به عربی
خارج
-
حذف کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
احذف
-
جستوجو در متن
-
deleing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حذف کردن، حذف شدن
-
deled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عذر میخوام، حذف شدن، حذف کردن
-
syncope
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنکوپ، غش، حذف هجا، توقف، متوقف شدن، همبرش
-
syncopes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
syncopes، سنکوپ، غش، حذف هجا، توقف، متوقف شدن، همبرش
-
out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون، راه حل، رفتن، خاموش کردن، قطع کردن، اخراج شدن، فاش شدن، اخراج کردن، بر کنار کردن، بیرون از، دور از، خارج، خارجی، بیرونی، حذف شده، افشاء شده، اشکار
-
خارج
دیکشنری عربی به فارسی
خارج , بيرون از , خارج از , افشا شده , اشکار , بيرون , خارج از حدود , حذف شده , راه حل , اخراج کردن , اخراج شدن , قطع کردن , کشتن , خاموش کردن , رفتن , ظاهر شدن , فاش شدن , بيروني , برون , ظاهر , محيط , دست بالا , بروني
-
حرر
دیکشنری عربی به فارسی
تطهير کردن , حذف کردن , تصفيه ء اخلا قي کردن , روشنفکر کردن , سخاوتمند شدن , ازاديخواه کردن , ازاد کردن , رفع ممانعت کردن , رها کردن , تجزيه کردن
-
slurring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسناک، مطلبی را حذف کردن، لکه دار کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن
-
slurred
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامید، مطلبی را حذف کردن، لکه دار کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن
-
slur
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، لکه ننگ، تهمت، نشان، اشاره، پیوند، خطاتحاد، لکه بدنامی، تقلب، مطلبی را حذف کردن، لکه دار کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن
-
slurs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرزنش، لکه ننگ، تهمت، نشان، اشاره، پیوند، خطاتحاد، لکه بدنامی، تقلب، مطلبی را حذف کردن، لکه دار کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن