کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حاءل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حاءل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد المجذف
-
واژههای مشابه
-
حاءل شدن
دیکشنری فارسی به عربی
تدخل
-
تیر حاءل
دیکشنری فارسی به عربی
تزلج
-
نرده حاءل
دیکشنری فارسی به عربی
حانة
-
جستوجو در متن
-
اعتراض
دیکشنری عربی به فارسی
بريدن , قطع کردن , جدا کردن , حاءل شدن , جلو کسي را گرفتن , جلو گيري کردن , جلوگيري , ايراد , اعتراض , مخالفت , استدلا ل مخالف
-
مقعد المجذف
دیکشنری عربی به فارسی
بي نتيجه گذاردن , خنثي کردن , حاءل کردن , عقيم گذاردن , مخالفت کردن با , انسداداريب , کج , در سرتاسر (چيزي) ادامه دادن يا کشيدن
-
دعامة
دیکشنری عربی به فارسی
کنار , طرف , مرز , حد , نيم پايه , پايه جناحي , پشت بند ديوار , بست ديوار , نزديکي , مجاورت , اتصال , حاءل , نگهدار , پايه , تير , شمع (درمعدن) , نگهداشتن , پشتيباني کردن , حاءل کردن يا شدن , ميل , شمع , سايبان يا چادر جلو مغازه , مهار يامحدودکردن , ...
-
اقامة
دیکشنری عربی به فارسی
ماندن , توقف کردن , نگاه داشتن , بازداشتن , توقف , مکث , ايست , سکون , مانع , عصاء , نقطه اتکاء , تکيه , مهار , حاءل , توقفگاه
-
تزلج
دیکشنری عربی به فارسی
تير حاءل , تير پايه , لغزيدن , غلتگاه , سرخوردن , ترمز ماشين , تخته پل , راه شکست , مسير سقوط , ترمز کردن , سريدن , سرانيدن
-
تدخل
دیکشنری عربی به فارسی
دخالت کردن , پا بميان گذاردن , مداخله کردن , در ميان اوردن , بطور معترضه گفتن , در ميان انداختن , در ميان امدن , پا ميان گذاردن , در ضمن روي دادن , فاصله خوردن , حاءل شدن , ميان , وسط , مرکز , کمر , مياني , وسطي , در وسط قرار دادن
-
حانة
دیکشنری عربی به فارسی
ميل , ميله , شمش , تير , نرده حاءل , مانع , جاي ويژه زنداني در محکمه , وکالت , دادگاه , هيلت وکلا ء , ميکده , بارمشروب فروشي , ازبين رفتن(ادعا) رد کردن دادخواست , بستن , مسدودکردن , بازداشتن , ممنوع کردن , بجز , باستنثاء , بنداب , مغازه خواربار يامشر...