کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جنگل با استفادۀ محدود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جنگل نشین
دیکشنری فارسی به عربی
حارس الغابة
-
احداث جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
علم الغابات
-
حکومت جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
حکم الغابة
-
قانون جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
شريعة الغاب
-
تبدیل به جنگل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غابة
-
سبزه میان جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
فسحة
-
فضای میان جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
فسحة
-
خیابان یا کوچه جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
فسحة
-
جستوجو در متن
-
straightlaced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستقل، با تور محکم بسته، کرست بسته، شکمبند دار، محدود، در فشار
-
straitlaced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تند و تیز، با تور محکم بسته، کرست بسته، شکمبند دار، محدود، در فشار
-
strait-laced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنگه تنگ، با تور محکم بسته، کرست بسته، شکمبند دار، محدود، در فشار
-
straight-laced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستطیلی، با تور محکم بسته، کرست بسته، شکمبند دار، محدود، در فشار
-
compasses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطب نما، پرگار، حیطه، حوزه، دایره، گرد، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، درک کردن، با قطب نما تعیین کردن
-
compassing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطب نما، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، درک کردن، با قطب نما تعیین کردن