کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جز جزء کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جز این
دیکشنری فارسی به عربی
ما عدا ذلک
-
جز اینکه
دیکشنری فارسی به عربی
مالم
-
جستوجو در متن
-
itemize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشخص کردن، جزء به جزء نوشتن، به اقلام نوشتن
-
state
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حالت، دولت، ایالت، کشور، استان، جمهوری، حال، چگونگی، دولتی حالت، کیفیت، توضیح دادن، اظهار داشتن، اظهار کردن، تعیین کردن، جزء به جزء شرح دادن، کشوری، ملکی
-
هالة
دیکشنری عربی به فارسی
نشله و تجلي هر ماده (مثل بوي گل) , رايحه , تشعشع نوراني , مورد , غلا ف , هاله , حلقه نور , نوراني شدن (انبياء واولياء) , بعنوان مثال ذکر کردن , لحظه , نمونه , مثل , مثال , شاهد , وهله , موقعيت , محل , وضع , توضيح دادن , جزء به جزء شرح دادن , اظهار دا...
-
part
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخشی، بخش، پاره، قطعه، جزء، عضو، نقطه، پا، نصیب، برخه، شقه، جزء مرکب چیزی، جزء مساوی، اسباب یدکی اتومبیل، نقش بازگیر، جدا کردن، جدا شدن، تقسیم کردن، تفکیک کردن، تفکیک شدن
-
جزء
دیکشنری عربی به فارسی
تکه , جزء , قطعه , پاره , جدا کردن , جداشدن , بخش , سهم
-
partitions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارتیشن ها، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن
-
partition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارتیشن، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن
-
تقسیم به بخش های جزء کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تقسيم
-
subdividing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کردن، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
subdivide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کردن، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
subdivides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم می کند، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
subdivided
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم شده است، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن