کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزو زمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جزو چیزی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ددْماجٌ
-
جزو چیزی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أدْمَجَ
-
جزو زبانی وارد شدن (کلمات)
دیکشنری فارسی به عربی
طبع
-
جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
قديس
-
جزو حوزه ای به حساب اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
منطقة
-
جستوجو در متن
-
zoned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منطقه ای، ناحیهای شدن، جزو حوزهای به حساب اوردن
-
chorister
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کورستر، اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
-
ددْماجٌ
دیکشنری عربی به فارسی
گنجاندن , جزو چيزي کردن , ضميمه کردن , ملحق کردن , ادغام کردن , اختلاط
-
leathernecks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرمچهای، ملوان، جزو افراد تفنگداران دریایی
-
leatherneck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرم چرمی، ملوان، جزو افراد تفنگداران دریایی
-
أدْمَجَ
دیکشنری عربی به فارسی
گنجاند , جزو چيزي کرد , ضميمه کرد , ملحق کرد , درهم آميخت , تلفيق نمود
-
naturalizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طبیعتا، بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن، طبیعی شدن
-
naturalizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طبیعی بودن، بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن، طبیعی شدن
-
naturalize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طبیعی شدن، بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن