کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جریحه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جریحه دار
دیکشنری فارسی به عربی
خام
-
جستوجو در متن
-
خام
دیکشنری عربی به فارسی
نارس , کال , خام , نپخته , بي تجربه , جريحه دار , سرد , جريحه دار کردن
-
wounded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجروح، جریحه دار، خسته
-
جرح شعور الشعب
دیکشنری عربی به فارسی
جريحه دار کردن احساسات ملت
-
raw
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خام، جریحه دار کردن، نارس، سرد، نپخته، کال، بی تجربه
-
harrowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزرعه، جریحه دار کردن، ازردن، زخم کردن، غارت کردن، اشفته کردن، با چنگک زمین را صاف کردن
-
harrowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزاحم، جریحه دار کردن، ازردن، زخم کردن، غارت کردن، اشفته کردن، با چنگک زمین را صاف کردن
-
يثيرُ الرَّأي الْعامَ
دیکشنری عربی به فارسی
افکار عمومي را جريحه دار مي کند (بر مي آشوبد , تحريک مي کند) , اذهان عمومي را تحريک مي کند , احساسات عمومي را برمي انگيزد
-
harrows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هاروها، خاک کش، کلوخ شکن، چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن، جریحه دار کردن، ازردن، زخم کردن، غارت کردن، اشفته کردن، با چنگک زمین را صاف کردن
-
harrow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزرعه، خاک کش، کلوخ شکن، چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن، جریحه دار کردن، ازردن، زخم کردن، غارت کردن، اشفته کردن، با چنگک زمین را صاف کردن
-
hurts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درد می کند، صدمه، زیان، ضرر، ازار، اسیب، اذیت کردن، بدرد آوردن، ازار رساندن، اسیب زدن، ازردن، جریحه دار کردن، تیر کشیدن، خسارت رساندن، خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، خسارت وارد کردن
-
hurt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدمه، زیان، ضرر، ازار، اسیب، اذیت کردن، بدرد آوردن، ازار رساندن، اسیب زدن، ازردن، جریحه دار کردن، تیر کشیدن، خسارت رساندن، خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، خسارت وارد کردن
-
اذي
دیکشنری عربی به فارسی
اسيب , صدمه , اذيت , زيان , ضرر , خسارت , اسيب رساندن , صدمه زدن , گزند , ازار رساندن , اسيب زدن به , ازردن , اذيت کردن , جريحه دار کردن , خسارت رساندن , ازار , غبن , زيان حاصله در اثر عدم اجراي عقدي , زخم , جراحت