کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جأر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جار
دیکشنری عربی به فارسی
همسايه , نزديک , مجاور , همسايه شدن با
-
جار
دیکشنری فارسی به عربی
شمعدان
-
جار زدن
دیکشنری فارسی به عربی
بريق , حريق
-
جار زننده
دیکشنری فارسی به عربی
بکاء
-
جار و جنجال راه انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
هذيان
-
جار زدن و جنس فروختن
دیکشنری فارسی به عربی
صقر
-
جستوجو در متن
-
همسایه شدن با
دیکشنری فارسی به عربی
جار
-
همسایه
دیکشنری فارسی به عربی
جار , مجاور
-
مجاور
دیکشنری فارسی به عربی
اقترب منه , جار , ضد , قادم , مجاور
-
candelabra
دیکشنری انگلیسی به فارسی
candelabra، شمع دان چند شاخه، جار، چهلچراغ
-
blare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلنگر، صدا کردن، جار زدن، با فریاد گفتن
-
شمعدان
دیکشنری عربی به فارسی
شمع دان چند شاخه , جار , چهلچراغ , شمعدان
-
crying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریان، خروش، مبرم، جار زننده، اشکار، خروشان
-
blared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه شده، صدا کردن، جار زدن، با فریاد گفتن