کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیشه دادن و اره گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
tweak
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیشگون گرفتن، نیشگون تیز، نیشگون گرفتن و کشیدن، پیچ دادن، پیچیدن، پیچاندن
-
acclimatize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بستن، خو گرفتن، خو دادن، به آب و هوای جدید خو گرفتن
-
acclimatizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیری، خو گرفتن، خو دادن، به آب و هوای جدید خو گرفتن
-
acclimatizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلید می کند، خو گرفتن، خو دادن، به آب و هوای جدید خو گرفتن
-
acclimatized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیر، خو گرفتن، خو دادن، به آب و هوای جدید خو گرفتن
-
shriving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکان دادن، اعتراف گرفتن، توبه دادن و بخشیدن، گناهان خود را اعتراف کردن
-
تاقلم
دیکشنری عربی به فارسی
به اب و هواي جديد خو گرفتن , مانوس شدن , خو دادن يا خو گرفتن(انسان) , خو گرفتن(جانور و گياه به اب و هواي جديد)
-
tweaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندباد، نیشگون گرفتن و کشیدن، پیچ دادن، پیچیدن، پیچاندن
-
tweaked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح شده، نیشگون گرفتن و کشیدن، پیچ دادن، پیچیدن، پیچاندن
-
shrived
دیکشنری انگلیسی به فارسی
shrived، اعتراف گرفتن، توبه دادن و بخشیدن، گناهان خود را اعتراف کردن
-
قلب
دیکشنری عربی به فارسی
قلب , سينه , اغوش , مرکز , دل و جرات , رشادت , مغز درخت , عاطفه , لب کلا م , جوهر , دل دادن , جرات دادن , تشجيع کردن , بدل گرفتن
-
shrives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط می کند، اعتراف گرفتن، توبه دادن و بخشیدن، گناهان خود را اعتراف کردن
-
reciprocated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقابل، معامله بمثل کردن، دادن و گرفتن، تلافی کردن، عمل متقابل کردن، جبران کردن
-
shrive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، اعتراف گرفتن، توبه دادن و بخشیدن، گناهان خود را اعتراف کردن
-
reciprocate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقابل، معامله بمثل کردن، دادن و گرفتن، تلافی کردن، عمل متقابل کردن، جبران کردن