کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکیه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بر مسند قدرت نشست (تکیه داد)
دیکشنری فارسی به عربی
اّرْتقي العرشَ
-
جستوجو در متن
-
شدد
دیکشنری عربی به فارسی
با تکيه تلفظ کردن , تکيه دادن , تاکيد کردن , اهميت دادن , برجسته نمودن
-
emphasise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهمیت دادن، باقوت تلفظ کردن، تایید کردن، نیرو دادن به، تکیه دادن
-
emphasize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهمیت دادن، باقوت تلفظ کردن، تایید کردن، نیرو دادن به، تکیه دادن
-
emphasizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاکید می کند، اهمیت دادن، باقوت تلفظ کردن، تایید کردن، نیرو دادن به، تکیه دادن
-
emphasising
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با تاکید بر، اهمیت دادن، باقوت تلفظ کردن، تایید کردن، نیرو دادن به، تکیه دادن
-
accentuate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته کردن، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
accentuates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشدید می شود، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
accentuated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
accentuating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته کردن، با تکیه تلفظ کردن، برجسته نمودن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن
-
induement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکیه دادن
-
leans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، تکیه زدن، کج شدن، خم شدن، تکیه کردن، پشت دادن، پشت گرمی داشتن، متکی شدن، تکیه دادن بطرف، تمایل داشتن، خمیدن
-
لهجة
دیکشنری عربی به فارسی
تکيه ء صدا , علا مت تکيه ء صدا(بدين شکل ) , لهجه , طرز قراءت , تلفظ , قوت , تاکيد , تشديد , مد(مادد) , صدا يا اهنگ اکسان(فرانسه) , با تکيه تلفظ کردن , تکيه دادن , تاکيد کردن , اهميت دادن
-
لحم بدون دهن
دیکشنری عربی به فارسی
تکيه کردن , تکيه زدن , پشت دادن , کج شدن , خم شدن , پشت گرمي داشتن , متکي شدن , تکيه دادن بطرف , تمايل داشتن , لا غر , نزار , نحيف , اندک , ضعيف , کم سود , بيحاصل
-
lean
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاغر، تکیه زدن، کج شدن، خم شدن، تکیه کردن، پشت دادن، پشت گرمی داشتن، متکی شدن، تکیه دادن بطرف، تمایل داشتن، خمیدن، ضعیف، اندک، کم سود، نحیف، بی حاصل، نزار