کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تپ تپ
دیکشنری فارسی به عربی
مضخة
-
جستوجو در متن
-
thud
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، تپ تپ، ضربه، هف هف، صدای خفه و آهسته ایجاد کردن
-
مضخة
دیکشنری عربی به فارسی
تلمبه , تلمبه زني , صداي تلمبه , تپش , تپ تپ , با تلمبه خالي کردن , باتلمبه بادکردن , تلمبه زدن
-
Popper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوپر، اسلحه صدا دار، ترک خورنده، ذرت بودادنی، ظرفویژه بو دادن ذرت، چیزی یا کسی که صدای تپ تپ کند
-
tup
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپ، شاخ قوچ، چکش، شاخ زدن، جفت گیری کردن
-
thrum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترم، ته نخ، ریشه یا نخ اویخته، اندک، صدای تپ تپ یا زدن روی میز، روی میز زدن، مضراب زدن، زرزر کردن
-
tump
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپ کردن، تپه، توده، انبوه، توده درختان واقع بر روی تپه