کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
tented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندی، توجه کردن، خیمه زدن
-
زنجبيل
دیکشنری عربی به فارسی
زنجبيل , تندي , حرارت , زنجبيل زدن به , تحريک کردن
-
ginger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنجبیل، زنجفیل، تندی، حرارت، زنجبیل زدن به، تحریک کردن
-
نار
دیکشنری عربی به فارسی
اتش , حريق , شليک , تندي , حرارت , اتش زدن , افروختن , تفنگ ياتوپ را اتش کردن , بيرون کردن , انگيختن
-
tempest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوفان، جوش وخروش، توفان، تندباد، تندی، هیجان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن
-
gingers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انگشتان، زنجبیل، زنجفیل، تندی، حرارت، زنجبیل زدن به، تحریک کردن
-
tempests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طوفان، جوش وخروش، توفان، تندباد، تندی، هیجان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن
-
fire
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آتش، شلیک، حریق، اتش، تیر، حرارت، تندی، افروختن، شلیک کردن، اتش زدن، بیرون کردن، انگیختن، زبانه کشیدن، اتش گرفتن، پراندن، تیر اندازی کردن، بر افروختن، تفنگ یاتوپ را اتش کردن
-
pace
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرعت، گام، قدم، تندی، شیوه، گام زدن، با قدم اهسته رفتن، قدم رو کردن، پیمودن
-
سرعة
دیکشنری عربی به فارسی
گام , قدم , خرامش , شيوه , تندي , سرعت , گام زدن , با گامهاي اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن , پيمودن , با قدم اهسته رفتن , قدم رو کردن
-
paces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قدم زدن، سرعت، گام، قدم، تندی، شیوه، گام زدن، با قدم اهسته رفتن، قدم رو کردن، پیمودن
-
heat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرارت، گرما، گرمی، تندی، اشتیاق، نوبت، وهله، تحریک جنسی زنان، طلب شدن جانور، گرم کردن، بهیجان امدن، بر انگیختن
-
حرارة
دیکشنری عربی به فارسی
گرما , گرمي , حرارت , تندي , خشم , عصبانيت , اشتياق , وهله , نوبت , تحريک جنسي زنان , طلب شدن جانور , فحليت , گرم کردن , برانگيختن , بهيجان امدن
-
heats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرم شدن، حرارت، گرما، گرمی، تندی، اشتیاق، نوبت، وهله، تحریک جنسی زنان، طلب شدن جانور، گرم کردن، بهیجان امدن، بر انگیختن
-
عاصفة
دیکشنری عربی به فارسی
تند باد , باد , طوفان , کولا ک , توفان , تغيير ناگهاني هوا , توفاني شدن , باحمله گرفتن , يورش اوردن , تندباد , تندي , جوش وخروش , هيجان , توفان ايجاد کردن