کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
confluences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیبات، تلاقی، همریزگاه، برخورد، همریختنگاه، اتصال یا تلاقی دو نهر
-
confluence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلید، تلاقی، همریزگاه، برخورد، همریختنگاه، اتصال یا تلاقی دو نهر
-
met
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاقات کرد، تلاقی شده
-
conflux
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزش سردل، همریزگاه، برخورد، تلاقی
-
outfalls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خروجی، دهانه، ریزشگاه، محل تلاقی دوابریز
-
outfall
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خروج، دهانه، ریزشگاه، محل تلاقی دوابریز
-
anastomoses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
anastomoses، هم دهانی، همدهانگری، بهم پیوستن، تلاقی
-
commissure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
commissure، محل تلاقی، بند، درز، سطح اتصال
-
groin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاله ران، بیخ ران، محل تلاقی دو طاق، دوطاقه کردن
-
crossroad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقاطع، چهار راه، محل تقاطع دو جاده، محل تلاقی دو خط راه اهن
-
concourses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنفرانس ها، محل اجتماع، محل ملاقات، گروه، محل تلاقی چند خیابان یا جاده
-
groins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاله ران، بیخ ران، محل تلاقی دو طاق، دوطاقه کردن
-
concourse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنفرانس، محل اجتماع، محل ملاقات، گروه، محل تلاقی چند خیابان یا جاده
-
crossed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عبور کرد، گذشتن، عبور کردن، قطع کردن، تقاطع کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن، کج خلقی کردن
-
meets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاقات می کند، جلسه، نشست، تقاطع، نشست گاه، اشتراک، مواجه شدن، مصادف شدن با، برخورد کردن، یافتن، ملاقات کردن، تقاطع کردن، پیوستن، مواجه شدن با، تلاقی کردن