کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقصیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی تقصیر
دیکشنری فارسی به عربی
بريء , لا عيب فيه
-
تقصیر و جرم غلط
دیکشنری فارسی به عربی
خاطي
-
جستوجو در متن
-
misdividing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقصیر کردن
-
faulting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گسستن، تقصیر کردن، مقصر دانستن
-
cleanhanded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمیز کردن، بی گناه، بی تقصیر
-
faulted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گناهکار، تقصیر کردن، مقصر دانستن
-
extenuate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف، کم تقصیر قلمداد کردن، کم کردن، رقیق کردن، تخفیف دادن، کاستن از، کوچک کردن، کمارزش قلمداد کردن، نازک کردن، خرد ساختن، خرد کردن
-
extenuated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف شده است، کم تقصیر قلمداد کردن، کم کردن، رقیق کردن، تخفیف دادن، کاستن از، کوچک کردن، کمارزش قلمداد کردن، نازک کردن، خرد ساختن، خرد کردن
-
wrongs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباهات، اشتباه، سهو، تقصیر و جرم غلط، بی احترامی کردن به
-
ذنب
دیکشنری عربی به فارسی
تقصير , بزه , گناه , جرم , معصيت , عصيان , خطا , گناه ورزيدن , معصيت کردن , خطا کردن
-
libel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقصیر، افترا، تهمت، توهین، هجو، افترا زدن، متهم کردن
-
fault
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عیب، نقص، خطا، تقصیر، اشتباه، گسله، گناه، کاستی، شکست زمین، چینه، حرج، نا درستی، تقصیر کردن، مقصر دانستن
-
خاطي
دیکشنری عربی به فارسی
نادرست , پراز غلط , غلط , اشتباه , مغلوظ , نا درست , ناراست , غير دقيق , غلط دار , تصحيح نشده , معيوب , ناقص , ناجور , ناسالم , ناخوش , ناصحيح , خطا , تقصير و جرم غلط , غير منصفانه رفتار کردن , بي احترامي کردن به , سهو
-
خطا
دیکشنری عربی به فارسی
لغزش , اشتباه , غلط , سهو , خطا , عقيده نادرست , تقصير , عيب , نقص , ناپاک , پليد , شنيع , ملعون , نادرست , خلا ف , طوفاني , حيله , جرزني , بازي بيقاعده , ناپاک کردن , لکه دار کردن , گوريده کردن , چرک شدن , بهم خوردن , گيرکردن , نارو زدن (در بازي) , ...