کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعادل عرضه و تقاضا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تعادل گرما
دیکشنری فارسی به عربی
دفء
-
عدم تعادل
دیکشنری فارسی به عربی
عدم التوازن
-
جستوجو در متن
-
petition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقاضا، دادخواست، عریضه، عرضحال، تظلم، عرض، عرضه داشت، درخواست کردن، دادخواهی کردن
-
glut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسته کننده، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، پری، زیادی خون، پر خوری، پر کردن، اشباع کردن، اشباء کردن، پر خوردن، سیر کردن، با حرص و ولع خوردن
-
clamor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر و صدا، بانگ، خروش، فریاد، غوغا، طنین، مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن
-
clamour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر و صدا، بانگ، خروش، فریاد، غوغا، طنین، مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن
-
clamors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چالش ها، سر و صدا، بانگ، خروش، فریاد، غوغا، طنین، مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن
-
sad sack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کی غمگین، ادم خوش نیت ولی احمق و بی عرضه
-
scruff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ کردن، شوره سر، قفا، پس گردن، پرده نازک، ادم بی عرضه و فقیر
-
markets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازارها، بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
-
market
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
-
suit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کت و شلوار، دادخواست، خواستگاری، تقاضا، جامه، درخواست، عرضحال، مرافعه، یک دست لباس، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن، جور کردن، خواست دادن، خواستگاری کردن، لباس دادن به
-
tender
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، انبار، مناقصه ومزایده، پیشنهاد دادن، حساس بودن، ترد کردن، لطیف کردن، ارائه دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن، حساس، لطیف، ترد، مهربان، نازک، باریک، ترد و نازک، مشفق، دقیق، محبت امیز، تنک، با ملاحظه