کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخماق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخماق
دیکشنری فارسی به عربی
اضرب , قائد
-
جستوجو در متن
-
commanders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرماندهان، فرمانده، رئیس، تخماق، ضابط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده
-
commander
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده، رئیس، تخماق، ضابط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده، ارشد
-
قائد
دیکشنری عربی به فارسی
سروان , ناخدا , سرکرده , افسر فرمانده , فرمانده , ارشد , تخماق , هادي , رسانا , سکان گير , راننده , رل دار , مدير
-
mauls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماله، توپوز، چکش چوبی، تخماق، چماق، گرز، له کردن، صدمه زدن، با چکش زدن یا کوبیدن
-
maul
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماله، توپوز، چکش چوبی، تخماق، چماق، گرز، له کردن، صدمه زدن، با چکش زدن یا کوبیدن
-
scarabs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکاراب ها، تخماق یا کلوخ کوب، سوسک سرگین غلتان، زمین کوب، تکه جواهر
-
اضرب
دیکشنری عربی به فارسی
خمير ياچسب سياه رنگي که با ان ترک وشکاف هاي کفش را پر ميکنند , دنده(ماشين) , لباس , جامه , وصله کردن , بهم پيوستن , زدن , کتک زدن , چکش چوبي , تخماق , چماق , گرز , توپوز , ضربت سنگين , باچکش زدن ياکوبيدن , خردکردن , له کردن , صدمه زدن , ضربت توپ گلف ...