کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوعی تار
دیکشنری فارسی به عربی
بانجو
-
تار وپود
دیکشنری فارسی به عربی
وتر
-
تار (در مقابل پود)
دیکشنری فارسی به عربی
اعوجاج
-
جستوجو در متن
-
blurred
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار شده، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
-
blurring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار شدن، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
-
tarnished
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار شده، لکه دار کردن، تیره کردن، کدر کردن
-
beclouding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیچاره، زیر ابر پنهان کردن، تار کردن، با ابر پوشاندن، تاریک کردن
-
beclouds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی کلام، زیر ابر پنهان کردن، تار کردن، با ابر پوشاندن، تاریک کردن
-
beclouded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی کلام، زیر ابر پنهان کردن، تار کردن، با ابر پوشاندن، تاریک کردن
-
blur
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار شدن، تیرگی، لکه، منظره مه الود، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
-
blurs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تار است، تیرگی، لکه، منظره مه الود، محو کردن، لک کردن، تیره کردن
-
obscure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبهم، مبهم کردن، تیره کردن، تاریک کردن، گمنام کردن، گمنام، تیره، نامفهوم، تار، غامض، ظلمانی
-
خافت
دیکشنری عربی به فارسی
تار , تاريک , تيره کردن , کم نور , مبهم , مه دار , نامعلوم , گيج
-
اعوجاج
دیکشنری عربی به فارسی
انحراف اخلا قي , گمراهي , کجي , تار (در مقابل پود) , ريسمان , پيچ و تاب , تاب دار کردن , منحرف کردن , تاب برداشتن