کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابع نزدیکبهمحدب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تابع وصول
دیکشنری فارسی به عربی
موافقة
-
تابع (فعل ماض)
دیکشنری عربی به فارسی
تعقيب کردن , تعاقب کردن , تحت تعقيب قانوني قرار دادن , دنبال کردن , اتخاذکردن , پيگيري کردن , پيگرد کردن
-
تابع خود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم
-
جستوجو در متن
-
carbuncles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
carbuncles، دمل بزرگ، یاقوت اتشی، لعلی که تراش محدب داشته باشد، رنگ نارنجی مایل به قرمز
-
carbuncle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاربونکل، کفگیرک، دمل بزرگ، یاقوت اتشی، لعلی که تراش محدب داشته باشد، رنگ نارنجی مایل به قرمز
-
جمرة
دیکشنری عربی به فارسی
ياقوت اتشي , لعلي که تراش محدب داشته باشد , کفگيرک , دمل بزرگ , رنگ نارنجي مايل به قرمز , زغال نيم سوز , خاکستر , خاکستر کردن , خاکه زغال نيمسوز , اخگر , خاکستر گرم (بيشتر در جمع)
-
نزدیک کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
تحرش به
-
نزدیک به
دیکشنری فارسی به عربی
نحو
-
near-blind
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به کور
-
close-grained
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به دانه
-
close to the wind
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به باد
-
near miss
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به دست
-
close-knit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به هم
-
next-to-last
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک به آخرین