کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنیان
دیکشنری فارسی به عربی
جزر , راديکالي , قاعدة ، حجر الاساس
-
واژههای مشابه
-
بنیان گذار
دیکشنری فارسی به عربی
موسس
-
جستوجو در متن
-
Amphisbaenia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمفیس بنیان
-
valence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
valence، ظرفیت، ظرفیت شیمیایی، ارزش، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی، بنیان، قدر
-
valencies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ولنتاین، ظرفیت، ارزایی، ظرفیت شیمیایی، ارزش، بنیان، بنیان ترکیب اتمی، قدر، واحد ظرفیت
-
originator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازنده، موسس، مبتکر، بنیان گذار
-
basing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه گذاری، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن
-
pentavalent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنجاه و نیم، پنج ظرفیتی، پنج بنیانی، دارای پنج ظرفیت یا بنیان
-
radicles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریشه کن، ریشه چه، ریشه کوچک، اصل ریشه، سرریشه، بنیان
-
radicle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رادیکل، ریشه چه، ریشه کوچک، اصل ریشه، سرریشه، بنیان
-
حجر الاساس
دیکشنری عربی به فارسی
سنگ سرطاق , پايه , اساس , بنيان , شالوده , سنگ بنا
-
basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، اساس، مبنا، بنیان، زمینه، بنیاد، ماخذ، مستمسک
-
موسس
دیکشنری عربی به فارسی
از پا افتادن , لنگ شدن , فرو ريختن , غرق کردن (کشتي) , فرورفتن , برپا کننده , موسس , بنيان گذار , ريخته گر , قالبگير