کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنیاد نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنیاد نهادن
دیکشنری فارسی به عربی
مستهل , معهد , وجد
-
واژههای مشابه
-
اصل بنیاد
دیکشنری فارسی به عربی
اصل
-
بنیاد و اساس هر کاری
دیکشنری فارسی به عربی
فراش
-
جستوجو در متن
-
inchoating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درامد، اغاز کردن، بنیاد نهادن
-
incepting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابتکار، اغاز کردن، بنیاد نهادن، در خود گرفتن
-
incepted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابتکار، اغاز کردن، بنیاد نهادن، در خود گرفتن
-
incepts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درک می کند، اغاز کردن، بنیاد نهادن، در خود گرفتن
-
instituted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسیس شد، بنیاد نهادن، برقرار کردن، تاسیس کردن
-
institute
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موسسه، بنیاد، بنگاه، انجمن، بنداد، هيئت شورا، فرمان، اصل قانونی، بنیاد نهادن، برقرار کردن، تاسیس کردن
-
معهد
دیکشنری عربی به فارسی
بنياد نهادن , برقرار کردن , تاسيس کردن , موسسه , بنداد , بنگاه , بنياد , انجمن , هيلت شورا , فرمان , اصل قانوني , مقررات
-
مستهل
دیکشنری عربی به فارسی
ابتکار کردن , وارد کردن , تازه وارد کردن , اغاز کردن , بنياد نهادن , نخستين قدم را برداشتن
-
started
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آغاز شده، شروع کردن، بنیاد نهادن، اغازیدن، عزیمت کردن، دایر کردن، از جا پریدن، رم کردن
-
initiating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شروع، وارد کردن، ابتکار کردن، تازه وارد کردن، اغاز کردن، بنیاد نهادن، نخستین قدم را برداشتن