کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقطعات تقسیم کردن (با) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
apportion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم، تخصیص دادن، تقسیم کردن، بخش کردن
-
قطعة
دیکشنری عربی به فارسی
ذره , رقم دودويي , ريز ريز کردن , بريدن , جدا کردن , شکستن , تکه بزرگ يا کلفت وکوتاه (درمورد سنگ ويخ وچوب) , کنده , مقدار قابل توجه , بسي , بسيار , چندين , قواره , تکه , سهم , بخش , بهره , قسمت , سرنوشت , پارچه , قطعه , توده انبوه , قرعه , محوطه , قط...
-
Balkanize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالکانیزه، ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
-
balkanizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
balkanizing، ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
-
subdividing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کردن، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
subdivide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کردن، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
subdivides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم می کند، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
subdivided
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم شده است، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
-
fractionalized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم شده، تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن
-
segmented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم شده، قطعه قطعه کردن، به بخشهای مختلف تقسیم کردن
-
segmenting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم بندی، قطعه قطعه کردن، به بخشهای مختلف تقسیم کردن
-
apportions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم بندی ها، تخصیص دادن، تقسیم کردن، بخش کردن
-
divide
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم کنید، اب پخشان، تقسیم کردن، جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، مجزا کردن، سوا کردن، طبقه بندی کردن
-
parceled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم شده، به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن، بسته بندی کردن، در بسته گذاشتن
-
partitions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارتیشن ها، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن