کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بریدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بریدگی
دیکشنری فارسی به عربی
جرح بليغ , شرطة , شق , قطع , نتوء
-
جستوجو در متن
-
scission
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم، بریدگی
-
scissions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انشعابات، بریدگی
-
kerfs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرفه ها، بریدگی، چاک، چاک دادن
-
kerf
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرفه، بریدگی، چاک، چاک دادن
-
rifts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکاف، چاک، خراش، بریدگی، دریدگی، چاک دادن، شکافتن، بریدن، برش دادن
-
boutonnieres
دیکشنری انگلیسی به فارسی
boutonnieres، مادگی، گلی که در سوراخ دکمه کت زده می شود، بریدگی یا شکاف جای دکمه
-
gashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سر و صدا، جای زخم در صورت، بریدگی، زخم، لاف، زخم زدن، بریدن، شکافدار کردن
-
slit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکاف، چاک، روزنه، درز، رخ، بریدگی، غاز، فرجه، چاک دادن، شکافتن، دریدن
-
notches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نکته ها، شکاف، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، خش، سوراخ کردن، شکاف ایجاد کردن، چوبخط زدن
-
slits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکافها، شکاف، چاک، روزنه، درز، رخ، بریدگی، غاز، فرجه، چاک دادن، شکافتن، دریدن
-
notch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نکته، شکاف، بریدگی، فرو رفتگی، چوب خط، شکاف چوبخط، خش، سوراخ کردن، شکاف ایجاد کردن، چوبخط زدن
-
شرطة
دیکشنری عربی به فارسی
خط پيوند , خط ربط , نشان اتصال , ايست در سخن , بريدگي , اداره شهرباني , پاسبان , حفظ نظم وارامش (کشور يا شهري را) کردن , بوسيله پليس اداره وکنترل کردن
-
jag
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم، دندانه، کنگره، نوک، برامدگی تیز، بریدگی، خار، سیخونک، دندانه دار کردن، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن